https://khabarfarsi.com/u/75998868/tlgr
/ابوتراب نخشبی/ هرگز، هیچ آرزویی بر دل ابوتراب دست نداشته بود مگر وقتی که در بادیه می آمد و آرزوی نان گرم و تخم مرغ بر دلش گذر داشت. پس، اتفاق افتاد که راه گم کرد و به قبیله ای افتاد. جمعی ایستاده بودند و مشغله می کردند. چون او را دیدند، در وی آویختند و گفتند: کالای ما برده ای ...